دل به دریا زدن
شروع غزل دل به دریا زدم
همین بیت اول رگم را زدم
چه ترسی از این کارها داشتم
دلم پا نمی داد ، اما زدم
دو سه قطره که روی کاغذ چکید
تو را توی خون دیدم و جا زدم
وخون بیشتر شد تو جاری شدی
لب کاغذم را کمی تا زدم
ولی ریختی روی گلهای فرش
به این بخت کم رنگ تیپا زدم
حضور تو از خون من محو شد
ومن باز در عشق درجا زدم
و آنقدر مشتاق مردن شدم
که حتی خودم را به حاشا زدم
نگاهی به تیغ و نگاهی به رگ
دوباره دلم را به دریا زدم
محمد علی پور شیخعلی
0 Comments:
Post a Comment
<< Home