Sunday, September 05, 2004

دل به دریا زدن

شروع غزل دل به دریا زدم
همین بیت اول رگم را زدم

چه ترسی از این کارها داشتم

دلم پا نمی داد ، اما زدم

دو سه قطره که روی کاغذ چکید

تو را توی خون دیدم و جا زدم

وخون بیشتر شد تو جاری شدی

لب کاغذم را کمی تا زدم

ولی ریختی روی گلهای فرش

به این بخت کم رنگ تیپا زدم

حضور تو از خون من محو شد

ومن باز در عشق درجا زدم

و آنقدر مشتاق مردن شدم

که حتی خودم را به حاشا زدم

نگاهی به تیغ و نگاهی به رگ

دوباره دلم را به دریا زدم


محمد علی پور شیخعلی

0 Comments:

Post a Comment

<< Home