سختی
دیگه از تو خبری نیست خیلی وقته
این واسه من خیلی سخته
من که موندم تو خمار پاسخ نبودنت
نمی خوام بهم بگی که کار بخته
گاهی وقتا که دلم هوای بارون میکنه
زیر بارون تو خیالش می خونه
میخونه ابر سیاه گریه کنون
نکنه بغض تو ساکت بمونه
نیمکت همیشگی مون توی باغ رنگ شده
هر چی یادگاری داشتیم همه بی رنگ شده
نمی دونم تو دلت چی میگذره
اما من یکی دلم تنگ شده
گاهی وقتا هوس شنیدن صدای تو
منو دیوونه و شیدا می کنه
میزنم به کوچه تا که گم بشم
اما باز خیال تو زود منو پیدا می کنه
کاش میشد پشت غرورو بشکنم
کاش می شد به سیم آخر بزم
کاش میشد یواشکی ببینمت
از همون دور تو دلم سلام کنم
دیگه از تو خبری نیست خیلی وقته
این واسه من خیلی سخته
خیلی سخته
رضا سلطانی
0 Comments:
Post a Comment
<< Home