Sunday, August 22, 2004

سختی

دیگه از تو خبری نیست خیلی وقته
این واسه من خیلی سخته
من که موندم تو خمار پاسخ نبودنت
نمی خوام بهم بگی که کار بخته

گاهی وقتا که دلم هوای بارون میکنه
زیر بارون تو خیالش می خونه
میخونه ابر سیاه گریه کنون
نکنه بغض تو ساکت بمونه

نیمکت همیشگی مون توی باغ رنگ شده
هر چی یادگاری داشتیم همه بی رنگ شده
نمی دونم تو دلت چی میگذره
اما من یکی دلم تنگ شده

گاهی وقتا هوس شنیدن صدای تو
منو دیوونه و شیدا می کنه
میزنم به کوچه تا که گم بشم
اما باز خیال تو زود منو پیدا می کنه

کاش میشد پشت غرورو بشکنم
کاش می شد به سیم آخر بزم
کاش میشد یواشکی ببینمت
از همون دور تو دلم سلام کنم

دیگه از تو خبری نیست خیلی وقته
این واسه من خیلی سخته
خیلی سخته



رضا سلطانی

0 Comments:

Post a Comment

<< Home